یاد درس و دانشگاه به خیر
یاد دوران خوب با هم بودن. یاد کلاس و درس
یاد خیابان ایتالیا موسسه آموزش هلال و یاد همه همکلاسی های عزیز به خیر
کبیری- و شعرهای زیبایش
مومنی -و همه زحمت های نمایندگی کلاس
بهرامی- و مزه پرانیهای به جا و شادش « چی چی می گویی؟ »
کتف -و چهره همیشه خندانش و
یعقوبی -که سخنگوی کلاس بود . مردی از بروجرد
یوسفی -که همیشه آن ته می نشست البته « لهجش ضایع بید جیگر » مردی از دیار تنگستان
بارانزهی -با کت و شلوار کرمی رنگش مردی از دیار بلوچستان
دهقان -با خواب های سرکلاسش و همیشه دیر آمدن ها
جاویدی - آتش نشان پرتلاش و مهربان
جوادی - که همیشه با لباس فرم میامد و موتور سفیدش
صادقی گرمارودی- با چهره دوست داشتنی. او که بزرگ مرد کلاس بود
نظریان - که همیشه در خودش بود. و هنوز هم مجرد
علیپور - پسری خوب از سازمان امداد و نجات
پاکنهاد - بردبار- زیبایی مردان کردستانی کلاس
حسین زاده -مردی همیشه در سفر . از دیار حافظ و سعدی
سهرابی - او که از بلندای کوههای فیروزکوه می آمد . ساده و دست داشتنی
حیدرآبادی - خان دایی کلاس بود و استقلالی دو آتیشه
حجاری - خواهرزاده خان دایی . پسری از دیار کرمانشاه
غاروریانی - او که نیمه راه جای ماند
فکور - دوست داشتنی -خنده رو و البته عینکی . از سبزوار
و خانم های محترم کلاس
یاد همه به خیر
همیشه و هرکجا سالم و سعادتمند باشید
خدانگهدار
|